محمدرضامحمدرضا، تا این لحظه: 16 سال و 9 ماه و 27 روز سن داره

شازده کوچولو فرمانروای قلب من

بزرگ شدی شاهزاده ی قلبم

سلام پسر نازنینم دیروز وقتی که همراه زندایی رویا رفته بودم شهر کتاب تا برای شما و نی نی تودلی زندایی خرید کنم از مدرسه ات تماس گرفتن و گفتن که برای امروز جلسه داریم. امروز صبح هم شما رفتی پیش بهراد موندی(مدرسه قبلیت) و من هم رفتم جلسه و با معلم کلاس اول آشنا شدم . خانم موسوی ، یه خانم خیلی جوان و یه جورایی به قول خودش خشن . البته توضیحاتی که داد و برنامه هایی که گفته در نظر داره به نظرم خیلی خوب بود ولی امیدوارم به بهترین شکل بهش عمل بشه . صحبت های جدی آقای مدیر و خانم معلم برای من و مامان بهراد یه کم آزار دهنده بود چون شما دوتا توی یه محیط خیلی عاطفی پیش دبستانی رو گذروندین و البته لازمه که دیگه یه مرد بالا سرتون باشه تا برا...
19 شهريور 1392

تابستان 92

سلام عزیزترینم دارم فکر میکنم چه زمانی این پست رو میخونی چند سالته؟؟ ای جاااااااااااااااااااااااانم ، فدای قد و بالات بشه مادر........ شازده کوچولوی من ، امسال تابستون خیلی سرت شلوغه عزیزم هفته ای دو روز کلاس نقاشی داری ، روزهای زوج کلاس زبان داری ، دو تا سه روز هم عصرها کلاس اسکیت داری . مامانت هم که بالاخره طلسم رو شکست و دو جلسه ای هست که میره یوگا . شازده کوچولوی من ، شما چند روزی هست که وضو گرفتن رو یاد گرفتی ، وقت نماز هم که امکان نداره همراهی نکنی ، وجود نازنینت باعث شد که من هم تنبلی رو کنار بزارم.......... نماز خوندن من هم که دیگه خیلی جالب شده رکوع و سجود فقط 3 تا سبحان الله میگم که برای شما راحت باشه تکرارش ،...
24 تير 1392

بدون عنوان

سلام گل پسرم تولدت مبارک مادر الان خیلی خیلی خسته ام عزیزم ، فردا هم باید پیگیر کلاس زبان شما و اسکیس خودم باشم ان شاالله سر فرصت میام و جزئیات و عکس های جشن تولدت رو میزارم دوستت دارم......................
6 تير 1392

فقط 3 روز دیگه.....

شازده کوچولوی من بزرگ مرد کوچک من سلام عشق من عمر من نفسم دلیل زنده بودنم........................................................ بزرگ شدی عزیزکم فقط 3 روز دیگه مونده به تولدت 6 ساله که شدی بهونه ی زندگی من و بابایی چقدر این روزها پر انرژی شدی چقدر این روزها شیطنت میکنی چقدر این روزها میفهمی چقدر این روزها با کلمات بازی میکنی و مثل همیشه من رو غرق لذت میکنی بارها گفتم و باز هم میگم : شیرین زبونیهای تو به اندازه ای من رو به وجد میاره که یک مادر برای اولین بار از زبان کودکش میشنوه "ماما" همه مامانها خوب میدونن که من چی میگم الهی که به حرمت صاحبان این ماه عزیز و به حرمت این روزها و شب های پر برکت همه زنان دنیا ...
1 تير 1392