مهد کودک محمدرضا
سلام محمدرضای نازنینم
بالاخره من و بابایی تونستیم یه مهد برات انتخاب کنیم ، مهد فرشتگان ،
سال قبل که از مهدت خیری ندیدیم خدا کنه این مهد خوب باشه ،
البته قبلا هم تعریفش رو شنیده بودیم ولی چون بالای 4 سال رو قبول
میکردن نتونستیم سال قبل شما رو اونجا ببریم ....
امیدوارم بتونی با این فضای جدید کنار بیای و کلی بهت خوش بگذره و
چیزهای خوب یاد بگیری.
این مهد هم مثل پارسالی یه لیست بلند بالا داد که وسایل مورد نیاز شما
رو تهیه کنیم دیروز هم رفتیم شهر کتاب و به غیر از کیف همه چیز خریدیم ،
امروز هم قراره بریم برات ثبت نام کنیم .
جالبه که از سال قبل هزینه هایی که برات کردیم تا الان ، خرجت با
دانشگاه من یکی شده (البته فدای سرت مادر ). دوران ما از این خبرها
نبود ، طفلک پدر و مادرهای امروزی ، چند وقت پیش یه مامانی اومده بود
مغازه دایی مهدی یه نایلون کوچیک لوازم التحریر دستش بود (ظاهر خیلی
معمولی داشت) طفلک کم مونده بود گریه بیاد میگفت همین یه ذره وسیله
شده 60،000 تومان اینها مال یکی از دوتا بچه هاش بود هنوز کلی خرید دیگه
داشت خیلی دلم سوخت......
خدا آخر و عاقبت همه رو به خیر کنه .
راستی فراموش کردم بنویسم که دایی مهدی هم دانشگاه قبول شده ،
مهندسی معماری، ان شاالله که موفق باشه . من هم از یکشنبه
کلاسهام به طور رسمی شروع میشه ،تا اینجا که خوب پیش رفتم
خدا کنه از پس بقیه اش هم به خوبی بر بیام ، آمین.
پسر کوچولوی من توی این چند روز باید عادتت بدم که شبها زودتر بخوابی
تا بتونی صبح زود راحت بیدار بشی و برای رفتن به مهد آمادگی پیدا کنی .
موفق باشی عشق من ، ان شاالله یه روزی توی بهترین دانشگاههای دنیا
برات ثبت نام کنم عزیز دلم .
عاشقتم قناریییییییییییییییی