محمدرضامحمدرضا، تا این لحظه: 16 سال و 10 ماه و 19 روز سن داره

شازده کوچولو فرمانروای قلب من

فقط یه روزه دیگه

1391/1/19 19:39
نویسنده : مامانی
293 بازدید
اشتراک گذاری

سلام پسر گلم

نیم ساعتی هست  که از زیارت برگشتیم ، بابایی باز هم جلسه داشته و رفته بغداد .

امروز اول رفتیم حرم حضرت ابوالفضل و بعد هم حرم امام حسین ، هر دو حرم خیلی خیلی

شلوغ بود ولی زیارت خیلی بهمون لذت داد . از روزی که بلیط گرفتیم حال و هوای دل من ابری

شده ( اونهایی که قسمتشون شده میدونند که چه سخته دل کندن ) 44 روزه اینجاییم ......

درسته که اینجا یه سختیهایی داشتیم و البته برای شما بیشتر سخت بود ولی عشق به امام

حسین سختیها رو آسون میکنه . وقتی شما پسر کوچولوی من با تموم دلتنگیت برای خونه و فامیل

باز هم میگی دلت واسه حرم امام حسین تنگ میشه ....................

چیز دیگه ای که حال دلم رو خراب کرده غصه جدا شدن از باباییه ، درسته که حداقل 16 روز

دیگه با همیم ولی به سرعت میگذره ............

چمدونها میون اتاقن و ما کلی کار داریم ، شما عزیز دلم هم که ماشاالله شیطونی میکنی

ولی خب به من هم کمک میکنی و تا یه کم صدای من رو در میاری میگی :

خیلی خب  ، بااااااااااااشه ، تو حرص نخور ، تو فقط آرام باش ....................

الهی من فدای این شیرین زبونیهات بشم پسر مهربونم .

خب دیگه برم به کارهام برسم ، پست های مربوط به سفر و عکسها باشه برای ایران ،

البته اون هم یه کم طول میکشه چون قراره ان شاالله رسیدیم ایران من و بابایی اولین روز

رو بریم دنبال خرید مبل ، پنج شنبه 4 ساعت کلاس دارم(اولین جلسه ی این ترمه که میخوام

برم کلاس ، کلی غیبت خوردم) شب جمعه هم خدا بخواد شام میخوام بدم به فامیل ، خلاصه

خیلی سرمون شلوغه ولی قول میدم در اولین فرصت خاطراتت رو بنویسم .

راستی میخوام آخرین پستی که سال قبل از کربلا گذاشته بودم رو دوباره بزارم .

 

دوستت دارم نازنینم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

مامان نفس طلایی
20 فروردین 91 23:13
عزیزم رسیدن به خیر زیارت ها قبول انشاالله به زودی دوباره قسمت شه
ملی مامان میکاییل
22 فروردین 91 12:26
من دلتنگی تو می فهمم هر چی بیشتر کنار هم باشین وابستگی بیشتر می شه و دل کندن سخت تر
آذر(مامان كيارش)
24 فروردین 91 16:29
مامان شازده كوچولو ديگه برگرد واقعا دلمون براتون تنگ شده نمي دونم چرا من احساس مي كنم واقعا از هم دوريم انگار هميشه به هم نزديك بوديم