خدایا بهم انرژی بده.........
سلام عزیزترینم ، محمدرضای من
بابایی همین الان از خونه رفت که بره تهران . این لحظه ها انگاری
قلبم معلق میشه ، با رفتنش قلبم میخواد در بیاد ولی با بودن تو
دلیلی برای آروم شدن پیدا میکنه .
عشق به شما پدر و پسر همه وجود من رو پر کرده ، خیلی وقتها
برام سوال میشه که چه جوریه که آدم حاضر میشه همه زندگیشو
فدای یکی دیگه بکنه ، چه حس عجیبیه این دوست داشتن .
و حالا من به خاطر عشقهام حالم گرفته ست ، رفتن بابایی و فکر کردن
به پسر کوچولوم که دیروز اپتومتریست بهمون گفته که یه چشمش آستیگماته....
.
.
خدایا ناشکری نمیکنم ، دیشب که توی سایتهای پزشکی میگشتم با
پدر و مادرهایی برخورد کردم که جگرگوشه هاشون بیماریهای سخت و یا
لاعلاج دارند . ولی خداجونم خودت خوب میدونی که با همه اینها هیچ
پدر و مادری حاضر نیست خاری به پای فرزندش بره.........
خدااااااااااااااااااا..................
چرا اینقدر احساس ضعف میکنم...........
خدایا کمکم کن ، به قول رویاجون من همیشه به دیگران انرژی مثبت میدم
ولی خودم از کسی انرژی نمیگیرم و به قولش شارژ سرخودم ، و الان زمانیه
که باید با خودم کنار بیام ، به خودم بگم آروم باش ، چیزی نشده این همه بچه
عینک میزنن ..............
ولی دلم میگه حیفه چشمای خوشگل پسرم نیست؟؟؟؟؟؟
خدای مهربونم توکلمون به توست.
فردا قراره پسر قشنگم رو ببرم پیش چشم پزشک ( فردا ساعت 14 اولین
امتحان ترممه و من امروز فقط میتونم یه نگاهی به جزوه بندازم ، پسرم
از همه چیز مهمتره ولی خدا کنه توی درسم هم موفق بشم چون براش
وقت و انرژی گذاشتم در واقع این حق پسر و همسرمه).
نهایتش شاید پسرم رو ببرم تهران پیش پزشکان مجرب تر .
دوستای گلم بهم نخندین نگین حالا مگه چی شده ،از نظر من و همسرم
اگر کوچکترین مشکلی پیش بیاد باید اساسی پیگیرش بشیم و هر کاری
که لازمه و میشه انجام بدیم.
آستیگمات چیزی نیست که بخواد خودش از بین بره ، با لنز و جراحی
میشه کلا برطرفش کرد . عینک درمان این مشکل نیست و فقط برای
دید بهتره.
خدایا همه بچه ها رو در پناه خودت از بلایا مصون بدار.
آمین خدای مهربون من