محمدرضامحمدرضا، تا این لحظه: 16 سال و 10 ماه و 19 روز سن داره

شازده کوچولو فرمانروای قلب من

حال و هوای خونه ی ما........

1390/11/30 15:22
نویسنده : مامانی
259 بازدید
اشتراک گذاری

سلام

این روزها خیلی سرم شلوغه

دیروز عصر من و بابایی رفتیم دندونپزشکی و خوشبختانه من فعلا صاحب دندون شدم.

امروز صبح پسری رو بردم دکتر ، دکترش گفت لوزه های محمدرضا به طور طبیعی بزرگه و این به تنهایی

مشکلی نیست ولی اگر عفونتهای مکرر داشته باشه و یا باعث عفونت گوشش بشه و ... اون موقع باید

دنبال راه حل باشیم . شکر خدا در حال حاضر مشکلی نداره. یه سری دارو هم برای احتیاط نوشت که با

خودم ببرم کربلا که اگر خدای ناکرده سرماخوردگی و ... پیش اومد مشکل دارو نداشته باشم. بعد از

دکتر هم رفتیم خرید ، البته محمدرضا به خاطر سردی هوا اجازه نداشت از ماشین پیاده بشه برای همین

هم پدر و پسر توی ماشین بودند و بنده خرید میکردم.

از سوپر مارکت که یه دنیااااااااااااااا چیز میز خریدم که با خودم ببرم بعد هم رفتم کلی ترشی و سبزی

ماست خریدم .

بعد از ظهر قراره من و پسری و بابایی به همراه مامان بزرگش بریم سرویس طلا برای عروسمون بخریم.

من هم باید کاموا بگیرم که توی کربلا حوصله ام سر نره.

این پست کلا شد چی بخریم................

و اما از حال و هوا بگم :

من که دلم داره پر میکشه برای کربلا ولی دلم برای اطرافیانم میسوزه همچین با حصرت بهم نگاه

میکنن ، هر کی بهم میرسه با یه آهی میگه خوش به حالت...............

الهی که قسمت همه آرزومندان بشه. آمین .

باز هم میام و مینویسم.

تا بعدبای بای

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

ملی مامان میکاییل
30 بهمن 90 15:55
ای جانم
خوش بحالت اگه رفتی بین الحرمین یاد ما هم بکن ، ببینم مگه قراره بری سومالی ؟؟؟ عراق مگه قحطیه ؟؟؟


حتما به یادت هستم عزیزم
چه کنم خواهر اونجا چیزهایی که من میخوام پیدا نمیشه
سر فرصت میام برات مینویسم.
مامان آیهان جون
1 اسفند 90 10:15
التماس دعا مامانی مهربون، آیهان منم از دعا فراموش نشه


محتاج دعائیم عزیزم
حتما به یاد فرمانروای کوچولوم هستم.