قانون عوض میشود...........
سلام عشق من
چند دقیقه پیش داشتم تلفنی با بابایی صحبت میکردم و کلی از کارهات و شیرین زبونیهات
براش گفتم ، آخه اون بنده خدا فرصت نداره بیاد وبتو بخونه . الهی بمیرم براش ، دلش برات
یه ذره ست . خدا کنه کارها زودتر ردیف بشه و پروژه رو سر و سامون بده و بیاد برای همیشه
پیشمون بمونه .
از اونجایی که این روزها خیلی کار دارم و سرم شلوغه ، ممکنه بعضی از حرفهات یادم بره برای
همین هم زحمت کشیدم از توی تخت گرم و نرمم( در واقع خنک چون اسپلیت روشن بود)
اومدم طبقه پایین تا برات بنویسم و به یادگار بمونه .
و اما :
امروز بعد از نهار شما داشتی بازی میکردی و با شمشیر پلاستیکیت از روی مبل میپریدی
پایین ، یه لحظه روی مبل ایستادی و سرت و گرفتی بالا و خیره شدی به لوستر و گفتی :
مامانی از اینجا که اینجوری به لوستر نگاه میکنم دلم پاره میشه فکر میکنم روی یه جای
خیلی بلندم ، در جوابت گفتم :
نکن بچه می افتی و میخوری به میز داغون میشی .
و شما لمیدی روی مبل و درحالیکه آروم آروم با شمشیرت بازی میکنی جواب دادی :
اینکه اشکالی نداره ، اون وقت شما دعا میکنین یه بچه دختر میاد ، بعد دعا میکنین من
میام و................
ومن شاااااااااااکییییییییییییییی دعوات کردم و گفتم دیگه لطفا از این حرف ها نزن
امروز عصر
مامان توی اتاق خوابش روی مبل ایستاده و داره دکمه های پرده اتاقش رو میدوزه .
محمدرضا بعد از کلی التماس متر 3 متری رو برداشته و داره اعداد روی اون رو میخونه و
مثلا میشماره . شمردنش هم مثل یادگیری رنگهاست که مامان کلی باهاش تمرین کرد
و یاد نگرفت ولی توی هفته اول مهد رفتنش همه رنگها رو بلد شد و حالا توی شمارش
یکی بود یکی نبوده .
پسری :
یک ، دو ، سه ، پنج ، شیش.............
مامانی :
عزیزم بعد از سه ، چهاره . حالا با هم بشمریم یک ، دو ، سه ، چهار .....
حالا پسری به تنهایی : 1 ، 2 ، 3 ، 5 .....
مامانی :
پسری ، باز که 4 یادت رفت .....
پسری :
خوب من دوست دارم اینجوری بشمارم......
مامانی :
نمیشه عزیز دلم ، این یه قانونه و باید رعایت بشه.......
پسری :
1 ، 2 ، 3 ، 5
مامانی :
مادر ، درست بشمار
پسری :
مامانی قانون عوض شد ، من عوضش کردم.............
مامانی
خلاصه گل پسر ما شروع کرد به شمردن، از یک تا ده ، با چهار و هشت کلا قهره
و عدد 10 رو به چشم نمیشناسه ، بقیه اعداد رو هم به خاطر شبکه های تلویزیونی
مورد علاقه اش خود به خود یاد گرفته .
و حالا وقتی میرسه به ده و بعد اون :
دوتا یک ، یک و دو ، یک و سه ، این چی بود؟ آهان یک و چهار (بسیار هم جدی میشمره)
یک و کانال پنگول* .............دو و چهار (24) ، دو و کانال پنگول.............
و مامان دیگه ولو شد روی مبل
* پنگول ، گربه محبوب بچه ها در برنامه رنگین کمان شبکه تهران
وروجک من ، قناریه خونه من
عاشقتمممممممممممممممممممم