پسر در انتظار پدر
سلام عشقم ، عمرم
عزیز دلم ، شما بیصبرانه در انتظار دیدن بابایی هستی . الان بابا توی فرودگاه بغداده ، به
وقت ما ساعت 1.5 پروازشه ولی خب به خاطر امروز که رحلت امام خمینیه و پروازها شلوغ پلوغ
مطمئنا تاخیر داره که ان شاالله نداشته باشه.
دیروز با هم رفتیم برای بابایی هدیه خریدیم . من هم از جانب بابا برات سوغاتی خریدم البته یواشکی
و قراره شب بزارم توی راه پله که بابا میاد دستش پر باشه . آخه دیگه توی کربلا چیز خوب پیدا نمیشه
برات بگیره انواع و اقسام ماشین دیوونه و سایزهای مختلف هلی کوپتر(بزرگترین سایزی که توی بازار
هست رو پارسال برات خرید) همه رو خریده و دیگه چیز مفیدی پیدا نمیکنه واسه همین هم مسئولیتش
افتاد گردن من . اگر بدونی چه جوری با عجله مینویسم آخه کلی کار دارم گلم .
امروز هم رفتیم چندتا شاخه گل براش خریدیم .
راستی پنج شنبه هفته قبل آجان طفلی زمین میخوره و دستش میشکنه و کارش به جراحی
کشیده میشه و من تا دیشب از این موضوع بیخبر بودم . ان شاالله فردا همرا بابایی میریم پیشش.
دوستت دارم عشقم.