محمدرضامحمدرضا، تا این لحظه: 16 سال و 10 ماه و 18 روز سن داره

شازده کوچولو فرمانروای قلب من

خدا رو شکر ، بابایی اومد

1391/4/27 9:58
نویسنده : مامانی
350 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عزیز دلم

دیشب بابایی اومد و شما وقتی چهره ش رو روی آیفون دیدی از خوشحالیت نمیدونستی

چکار کنی بدون اینکه گوشی رو برداری میگفتی سلااااااااااااام سلاااااااااااااام  . بعدش هم از

توی راه پله یه ریز سلام میکردی و میگفتی بابایی بیا بابایی بیا بالا..............

الهی دورت بگردم نازنینم که تند و تند سه طبقه رو رفتی پایین استقبال بابات .

مثل دفعات قبلی سوغاتت رو من خریدم و کادو کردم ، گذاشتم داخل پارکینگ که بابایی وقتی

اومد دستاش خالی نباشه ، یه دایناسور (شما عشق دایناسور داری) و یه شخصیت معروف کارتونی

که متاسفانه بنده اسمش رو بلد نیستم که موزیکاله و راه میره .

الان هم شما و بابایی توی سالن پایین خوابیدین . از اونجایی که اتاق شما هنوز اسپلیت نداره و

اگر هم توی اتاق ما که داره ، روی زمین بخوابی یخ میکنی در نتیجه از دفعه قبل که بابایی رفته بود

کربلا ما کلا بساط خوابمون رو به طبقه پایین منتقل کردیم. حالا منه بیچاره چقدر دوباره باید زحمت

بکشم که شما از پاییز توی اتاقت بخوابی خدا میدونه .

من که خیلی گرسنه ام ، برم که بساط یک صبحانه مفصل رو راه بندازم .

دوستت دارم

دوستتون دارمممممممممممممممممممممم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (6)

مامان زهرا نازنازی
28 تیر 91 21:27
الهی همیشه در کنار هم شاد و خوشبخت باشید
ملی مامان میکاییل
30 تیر 91 23:58
فدات شم محمد رضا قوربونه اون شادیت برم من الهی که کاره بابایی تموم شه زودتر
آذر
1 مرداد 91 0:13
سلام .چشمت روشن .خوش بگذره
در ضمن آهنگ وبلاگت هم خیلی عالیه واقعا لذت بردم


سلام عزیزم
ممنونم
مامان ماهان
1 مرداد 91 10:30
ای جان چشمتون روشن
مامان نفس طلایی
1 مرداد 91 23:55
چشم و دلت روشن
سورنا
2 مرداد 91 23:18
سلام امیدوارم خدا براتون نگهش داره به وبلاگ بچه های دیروز هم بیایید