داستان پسری و لوزه هاش.........
پسرکم ، جون من ، عزیز من
هر سرفه ای که میکنی سینه من فشرده میشه.............
دیروز عصر بردمت دکتر ، لوزه هات باز هم مشکل پیدا کرده و انتی بیوتیک و.......
ولی خدا رو شکر توی خوردن داروها و غذاهایی که برات میارم همکاری میکنی .
عزیز دلم ، این روزها رو با سال قبل و مریضیهات که مقایسه میکنم میبینم که چقدر پسرم
بزرگ شده ، آقا شده ، مسائل رو قشنگ میفهمه و درک میکنه هرچند شیطنت جزئی از
وجود شما وروجک هاست ولی آزار دهنده نیست.
دیروز دستگاه بخارپزی که خاله ام 2سال و نیم پیش برام هدیه آورده بود رو برای اولین بار
به کار انداختم و کلا همه چی رو بخارپز میکنم ، مرغ و سیب زمینی و کدو گوشت چرخ کرده و..
دکتر گفته که این چند روز مدرسه نری و شما خیلی ناراحت شدی ، امروز صبح هم با منشی
دکترت(دندونپزشکی) تماس گرفتم و گفتم قراره فردا رو کنسل کنه که باز هم شما شاکی
شدی که : مامان چرا کنسلش کردی ؟ مگه نمیبینی وقتی غذا میخورم دندونم درد میاد؟؟؟؟
ای جوووووووووونم عزیزم
قول میدم وقتی حالت کاملا خوب شد این یه دونه دندونت رو هم درست کنم.
الهی که زود زود خوب بشی عزیز دل مادر.
دوستای گلم
برای انتخاب غذای پسرم دچار مشکل شدم چون واقعا نمیدونم چه غذاهایی درست کنم که
تنوع داشته و در عین حال سرخ کردنی نباشه ادویه نداشته باشه و.......
ممنون میشم راهنماییم کنید .
غذاهایی که بشه توی ویو ، تستر و بخارپز درست کرد رو اگر بلدین به من هم یاد بدین .
سپاسگزارم