محمدرضامحمدرضا، تا این لحظه: 16 سال و 10 ماه و 13 روز سن داره

شازده کوچولو فرمانروای قلب من

شب به گلستان تنها.............

1391/9/30 10:18
نویسنده : مامانی
566 بازدید
اشتراک گذاری

شازده کوچولوی من

مرد من

عزیز من

ممنونم که بهم آرامش میدی

لذت میبرم وقتی برام میخونی :

 

 

شب به گلستان تنها منتظرت بودم

باده ی ناکامی در هجر تو پیمودم

منتظرت بودم منتظرت بودم

آن شب جانفرسا من بی تو نیاسودم

وه که شدم پیر از غم آن شب و فرسودم

منتظرت بودم منتظرت بودم

بودم همه شب دیده به ره تا به سحرگاه گاااااااااه(اینجا رو نمیتونه بکشه تکرار میکنه)

نا گه تو پری خنده زنان آمدی از راه راااااااااااه

غمها به سر آمد

زنگ غم دوران

از دل به تو زودم(تنها قسمتی که گل پسری هنوز نتونسته درست بگه "به زدودم ")

منتظرت بودم منتظرت بودم.............

خیلی سعی میکنی که صدات با آهنگ باشه ولی بیشتر صدات روی شعره و این اصلا

مهم نیست برای من این قشنگه که شما این شعر رو درست میخونی و هر کلمه رو با حسی

که در معنیش هست ادا میکنی ، توی این دو سال و هفت ماه و پنج روزی که بابایی رفته کربلا

هر وقت دلمون تنگ میشد شروع میکردیم به زمزمه این آهنگ و حالا هر وقت من دلم تنگ بشه

میشینم و شازده کوچولوم برام میخونه (چه مادر و پسر بیکاری هستیماچشمک)

دوستت دارم همدم من

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

رجبی
29 آذر 91 12:42
سلام دوستان. من طراحي تقويم کودکان انجام مي دهم لطفا به وبلاگ من هم سر بزنيد. شايد بتونم کمکتون کنم
مامان رادین
29 آذر 91 15:21
سه قدم مانده به یلدا. به شبی خاطره انگیز وبلند. به سپیدی. به زمستان. و اناری که دلش قصه ی یک رنگی است. یلدای دلت شاد...!
ملی
1 دی 91 12:42
قوربرونت برم لطفا این شعر رو هم به من یاد بده من نمی تونم اینو حفظ شم
میزت عالیه رنگش هم خیلی قشنگه وقتی برگشتم در مورد اتاقه میکی حتما باهات به شور می شینم این رنگ به نظره من خیلی هم تک هست الان همه آبی می کنن خیلی تکراری شده


فدات بشم من که همین الان نوشتی و من دارم میخونم یعنی الان اینجایی گلم
خاله جون بیا اینجا پسرم بهت یاد بده.
در مورد اتاق میکی جونم هم با کمال میل در خدمتیم
بوووووووووووووووووووووووووووووس

مامان ماهان
2 دی 91 15:49
چه شعر زیبایی
افرین به مادر و پسر خوش ذوق


شما لطف دارین
ممنون