شب به گلستان تنها.............
شازده کوچولوی من
مرد من
عزیز من
ممنونم که بهم آرامش میدی
لذت میبرم وقتی برام میخونی :
شب به گلستان تنها منتظرت بودم
باده ی ناکامی در هجر تو پیمودم
منتظرت بودم منتظرت بودم
آن شب جانفرسا من بی تو نیاسودم
وه که شدم پیر از غم آن شب و فرسودم
منتظرت بودم منتظرت بودم
بودم همه شب دیده به ره تا به سحرگاه گاااااااااه(اینجا رو نمیتونه بکشه تکرار میکنه)
نا گه تو پری خنده زنان آمدی از راه راااااااااااه
غمها به سر آمد
زنگ غم دوران
از دل به تو زودم(تنها قسمتی که گل پسری هنوز نتونسته درست بگه "به زدودم ")
منتظرت بودم منتظرت بودم.............
خیلی سعی میکنی که صدات با آهنگ باشه ولی بیشتر صدات روی شعره و این اصلا
مهم نیست برای من این قشنگه که شما این شعر رو درست میخونی و هر کلمه رو با حسی
که در معنیش هست ادا میکنی ، توی این دو سال و هفت ماه و پنج روزی که بابایی رفته کربلا
هر وقت دلمون تنگ میشد شروع میکردیم به زمزمه این آهنگ و حالا هر وقت من دلم تنگ بشه
میشینم و شازده کوچولوم برام میخونه (چه مادر و پسر بیکاری هستیما)
دوستت دارم همدم من