روز جمعه مادر و پسر
سلام عشقم عمرم نفسم جووووووووووووووووووونم
امروز شما تا لنگ ظهر خوابیدی و ساعت 11.5 تازه بساط صبحانه رو چیدیم ، صبحانه
چی داشتیم؟؟ کله پاچه
به به جای همه علاقه مندان خالی و البته بابایی هم شانس آورد که نبود چون کلا خوشش
نمیاد از کله پاچه ولی شما باید مثل خودم بشی
هر چند شما هم فقط دوست داری تو آبش نون تیریت کنی و نوش جون کنی چون کلا جویدن
گوشت برات سخته و با گوشت مشکل داری ولی همین هم خوبه گلم
امروز از ناهار توی خونه ما خبری نیست ، الان منتظرم که برنامه ات تموم بشه و با هم قدم زنان
بریم خرید تا برای عصر لازانیا برات درست کنم .
دیگه اینکه بابایی ان شاالله تا 10 روز دیگه میاد و شما حسااااابی از تنهایی در میای .
راستی امروز با هم رفتیم پایین و گلکاری کردیم ، بابابزرگت کلی قلمه ی گل کاغذی و گل رز
برامون آورده بود که توی چند تا گلدون کاشتیم و یخ کردیم و اومدیم.
خب دیگه برنامه ات تموم شد دیگه باید حاضر بشیم بریم.
دوستت دارم هوااااااااااااااارتااااااااااااااااا