محمدرضامحمدرضا، تا این لحظه: 16 سال و 10 ماه و 12 روز سن داره

شازده کوچولو فرمانروای قلب من

پرستار من

1392/2/31 21:26
نویسنده : مامانی
709 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عشقم

امروز خاله روشنک(همسایه) ناهار پیش ما بود البته تا غروب موند ، شما هم با هم پازل

درست کردین ، منچ بازی کردین و من و خاله هم کلی حرف زدیم .

موقع ناهار نمیدونم سر چی شروع کردی به بهونه گرفتن که خاله گفت : شنیدم حسابی

مرد خونه ای ؟! شنیدم دیروز هم برای این دخترهای همسایه داد زدی که آروم باشین مامانم

سرش درد میکنه(دانشجوهای همسایه سر و صدا میکردن من هم از شما خواستم که بهشون

تذکر بدی شما هم خوب ساکتشون کردی عزیزم) خلاصه خاله هی از شما تعریف کرد شما

هم با یه حالت قشنگی گفتی آاااااره ما پرستار همدیگه هستیمبغلماچ

ای جوووووووووووونم پرستار کوچولوی من عاشقتممممممممممممممممم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (7)

مامان گیسوجون
1 خرداد 92 11:08
ای جونممممممممممم فدای اون پرستار کوچولوی مهربونم


مرسی خاله جونم
مامان گیسوجون
1 خرداد 92 11:09
همسری خوب دونسته کی رو جاش بگذاره حسابی خیالش راحته ههههه


آره خواهر
ملی
2 خرداد 92 12:40
عزیزززززززززززززززم
باران
4 خرداد 92 8:24
سلام عزیزم وبلاگ محمدرضای گلم دیدم امروز واقعا چه شازده پسر نازی داری خدا حفظش کنه برات عزیزم


سلام باران جان ممنونم از لطفت
مامان بهاره مامان امیرمحمد
5 خرداد 92 13:11
سلام پسر قشنگ و عزیز روزت مبارک مرد و پدر آینده الهی که 100 سالگی روز مرد را جشن بگیری و خدا همه پدرها را نگهداره برامون
ملی
21 خرداد 92 11:56
دوستم می دونی چند وقته آپ نکردی ؟؟؟؟ واقعا کــــــــــــــــــــه !!!!!
مامانی درسا
1 تیر 92 15:21
جونمی شازده کوچول پرستار ما نمیشی عزیزم ما هم از این پرستارا دلمون میخواد