محمدرضامحمدرضا، تا این لحظه: 16 سال و 10 ماه و 9 روز سن داره

شازده کوچولو فرمانروای قلب من

دوست دارم زندگی رو

این ترانه ای که داره پخش میشه شدیدا مورد علاقه پسری واقع شده کل شعرش رو حفظ کرده هر روز صبح قبل از بیرون اومدن ماشین از پارکینگ این موزیک play میشه و تا رسیدن به مدرسه پسری پر انرژی همخوانی میکنه حس خیلی خوبیه شنیدن این موزیک وقتی داری از کنار درخت های بلند با برگهای قرمز و طلایی رد میشی در حالی که اشعه های تازه جون گرفته ی خورشید دارن سعی میکنن از لا به لای اون برگ ها بگذرن و به صورتت پاشیده بشن   *خدایا ممنونم که همچین شازده ی خوش ذوق و با احساسی بهم هدیه دادی*        هر چی که تو زمین و آسمونه بهم انگیزه میده ...
27 مهر 1392

من عاشق سوال پرسیدن شازده ام

*از خونه مامان بزرگ یه مقدار رزماری و بادیان پودر شده  آورده بودم ، هر کدوم داخل یه نایلون کوچیک بود . شما با ذوق برشون داشتی میگی وای مامانی خاک کربلاست؟!     *داشتم پرسپکتیو تمرین میکردم (ترکیب حجم بود) طرحم شبیه به مسجد شد ولی بیشتر حالت مکعب داشت ، شما به محض اینکه چشمت خورد به طرحم میگی اِ خونه ی خدا !! گفتم به نظر خودم هم شبیه مسجده ، میگی نه مامان خونه خداست! گفتم ولی خونه خدا نیست . گفتی: _ خدا مرده اونجا دفنش کردن _ نه مامانی خدا هیچ وقت نمیمیره _ پس اونجا زندگی میکنه _ نه _ پس کجاست _ همه جا توی ذهن و فکر ما، خدا مثل ما آدم ها موجود نیست دیده نمیشه _ پس چجوری فهمیدن که خدا هس...
25 شهريور 1392

بزرگ شدی شاهزاده ی قلبم

سلام پسر نازنینم دیروز وقتی که همراه زندایی رویا رفته بودم شهر کتاب تا برای شما و نی نی تودلی زندایی خرید کنم از مدرسه ات تماس گرفتن و گفتن که برای امروز جلسه داریم. امروز صبح هم شما رفتی پیش بهراد موندی(مدرسه قبلیت) و من هم رفتم جلسه و با معلم کلاس اول آشنا شدم . خانم موسوی ، یه خانم خیلی جوان و یه جورایی به قول خودش خشن . البته توضیحاتی که داد و برنامه هایی که گفته در نظر داره به نظرم خیلی خوب بود ولی امیدوارم به بهترین شکل بهش عمل بشه . صحبت های جدی آقای مدیر و خانم معلم برای من و مامان بهراد یه کم آزار دهنده بود چون شما دوتا توی یه محیط خیلی عاطفی پیش دبستانی رو گذروندین و البته لازمه که دیگه یه مرد بالا سرتون باشه تا برا...
19 شهريور 1392