این روزها
سلام محمدرضای نازنینم
شرمندتم مامانی ، وقت نمیکنم از کارها و شیرین زبونیهات بنویسم
دو سه روزه که هردومون سرمای بدی خوردیم ، ولی خب با داروهایی
که من تجویز میکنم ان شاالله زودی خوب میشیم( بخور منتول ، شیر گرم
کدوی آب پز و......)
از مهد کودکت بگم که شکر خدا دیگه با اون مشکلی نداری ، توی این
دو هفته کلی برات جایزه خریدم ، پازل های چوبی مختلف ، خمیر بازی
کتاب و .... این روزها چیزهایی که با خمیر درست میکنی کاملا شکل
واقعی و درست و کاملی دارند ، نقاشیهات مرتب و با معنا شدند....
خلاصه اینکه گل پسری دیگه بزرگ شدی .
عزیز دلم ، فرصت زیادی برای نوشتن ندارم ، باید برم سراغ پروژه هایی
که اساتید محترم از همین اول ترم از ما خواستند.......
دوستت دارم بینهایت..........
"بابایی دلمون خیلییییییییی برات تنگ شده ، مواظب خودت باش"
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی