محمدرضامحمدرضا، تا این لحظه: 16 سال و 10 ماه و 16 روز سن داره

شازده کوچولو فرمانروای قلب من

کربلا............

1390/10/28 6:55
نویسنده : مامانی
291 بازدید
اشتراک گذاری

سلام پسر قشنگم

این دفعه دیگه واقعا بابایی رفت تهران که ان شاالله ظهر عازم کربلا بشن.

پریروز که بابا رفت تهران قرار بود قرارداد یه کار تو ایران رو ببندن و دیگه کار کربلا

بشه ماهی 2 -3 روز ولی قسمتش این بود که حالا حالا با امام حسین همسایه

باشه (محل اقامتش خیلی به حرم امام حسین نزدیکه) . یه پروژه جدید و اضافه

شدنه یکساله دیگه در کربلا بودن . این هم یه نعمته با تمام سختیهاش .

خیلی سخته ، همین حسی که از صبح دارم ، جدایی و رفتن همسری ، فکر کردن

به پسر کوچولوم که وقتی بیدار میشه و میبینه باباش رفته و من با تمام دلتنگیهام

باید شاد و پرانرژی باهاش برخورد کنم که مبادا پسر نازنینم غصه تو دلش بشینه و

بعد از اون مرد خونه هم باشم...................

ولی توی این دوسال زندگیمون حال و هوای خاصی پیدا کرد ، با یه دنیای دیگه

آشنا شدیم آدمهایی رو دیدیم و البته من درموردشون شنیدم که عشقشون عجیب

بود برام ، این چه اعتقاد و چه عشقیه که آدم به خاطرش این همه سختی رو

تحمل میکنه..........

از همه دوستانی که این پست رو میخونن یه خواهش دارم :

من آدم خیلی مذهبی و یا تعصبی نیستم ، اصلا ، من هم مثل همه مردم ایران

توی این شرایط و وضعیت مملکتم با نداشتنها و گرونیها و ... زندگی میکنم

من هم خوب میدونم که مردم زیادی توی مملکتمون با فقر دست و پنجه نرم

میکنن و من هم مثل خیلیها میگفتم وقتی این همه محتاج خودمون داریم چرا

یکی میاد میلیاردی پول میده واسه بازسازیه کربلا ............

خیلی به این قضیه فکر کردم و خوندم و گشتم و حس کردم.......

ما وظیفه سنگینی داریم ، تو رو خدا نگید که تسبیح آب میکشم نه به خدا

من هم آدمی هستم که اهل بزن و برقص و شادی و خوشگذرونی و... ام.

برام آدم بودن بیشتر از همه چیز مهمه ولی مگه میشه آدم بود و خدا رو نشناخت

مگه میشه خدا رو شناخت و قبول کرد و امام حسین رو نشناخت ، مگه میشه

اینها رو شناخت ولی ازشون دفاع نکرد ، نمیشه...............

این پروژه های کربلا رو خیرین ایرانی پوشش میدن و با پول اونها ساخته میشه

تا عشق حسین همیشه زنده بمونه ، تا مردم برن و ببینند و درک کنن ،

تا دیگران با دیدن این عشق براشون سوال پیش بیاد و برن دنبالش که از

اسلام ما سر در بیارن ...............

من خیلی بلد نیستم سخنرانی کنم ، هرچی تو دلم بود رو به زبان خودم نوشتم

راستش خیلی بهم بر میخوره وقتی یکی بهم میگه : آقات اونجا چکار میکنه؟

من هم میگم بیمارستان میسازن و طرف در جواب میگه : چراغی که به خانه رواست

به مسجد حرام است.................

بیایید از اعتقاداتمون دفاع کنیم.

.

.

.

خدایا شکرت.

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

مامان نفس طلایی
28 دی 90 10:45
سلام عزیزم خوش به سعادتت چرا که اگر همسرت اونجاست تو هم همپای اون هستی و هم گام اون در ثواب ها شریک ....
من هم سعی می کنم از اعتقاداتمون دفاع کنم وای شب اربعین یه برنامه شبکه 3 نشون میداد در مورد زائرایی که پای پیاده میرفتن کربلا اونقدر فضای زیبایی بود که ادم از عمق جونش حسرت می خورد که کاش منم جزء خادم ها بودم ....


سلام دوست گلم
ممنونم از لطفت
همین الان یه پست در مورد همین تصاویری که دیدی میزارم
معصومه مامان سهند
28 دی 90 14:25
امیدوارم خداوند اجر شهید بهتون عنایت کنه با این حس و حالی که دارید


مامان ماهان
29 دی 90 12:29
اجرت با امام حسین عزیزم


ممنون از لطفت خانمی.