جونم برات بگه :
سلام گل پسرم
از این چند روز برات بگم:
سه شنبه ظهر رفتی پیش مانا و من هم رفتم و دندونم رو کشیدم
چهار شنبه نهار خونه مامان بزرگ بودیم و شام رفتیم خونه عمه جون بزرگه که برای خواب
هم بریم پیش مانا ، چون صبحش بابایی آزمون ارشد داشت و باید از اون مسیر می رفتیم.
پنج شنبه صبح زود من و بابایی عازم شهری شدیم که محل برگزاری آزمون بود . توی مدتی که
بابایی داخل دانشگاه بود من توی ماشین یه پتو انداختم رو پاهام و موزیک گوش کردم و یه چرت خوابیدم.
بعد از اون هم رفتیم بازار گردی (فروشگاههای شیکی داره اونجا) حالا فکر کن من بی دندون
حاضر هم نبودم از ماسک استفاده کنم خلاصه رفتیم برای پسری کلییییییییی کتاب خریدیم.
یه ساعت شیک هم برای بابایی هدیه گرفتم و از همه مهم تر یه چمدون خیلی خوشگل
(و البته گرون ) برای پسری گرفتم که در زمان سفر چمدون مخصوص خودش داشته باشه .
و اما مهم ترین قضیه این چند روز اینه که با وجود ورم لوزه پسری ولی خر خر هاش کاملا قطع شده
و مشکل تنفسی نداره . فردا میخوام دوباره ببرم دکترش ببینتش تا خیالم راحت بشه .
دیگه اینکه بد جوری حال و هوای رفتن به کربلا منو گرفته.
اگه خدا بخواد تا آخر هفته میریم و احتمالا یه دو ماهی اونجا میمونیم.
دیگه باید برم بابایی رو بیدار کنم چون قراره بریم برای هر سه تاییمون لباس بخریم برای سفر.
تا بعد...........