جشن شکوفه ها و متفرقه
لباسش رو خوب ندوختن ، اینجا هم کیفش رو بد گذاشته و لباسش بد ایستاده اول مهر ، از کلاسش اومده بیرن اولین شب که بابایی اومده بود و برای شام پسری رو برد پیتزایی بابایی تو راه بازگشت از کربلا بود و پسری منتظر توی تراس نشسته بود و از هوای خنک و شالاپ و شلوپ آب لذت میبرد.......... بعد دو سال و نیم بخت تلویزیونمون باز شد و براش میز خریدیم پسری داره به بابایی کمک میکنه تا اجزای میز رو به هم وصل کنن پسری پر از حس قدرتمندی این هم نتیجه کار باز هم عکس دارم ، فعلا این چند تا باشه تا من ...
نویسنده :
مامانی
16:50