تو عزیزمی
میدونی جون منی میدونی عمر منی تو معجزه ی زندگی من هستی پسرم خدا رو هزاران هزار بار شکر میکنم برای وجود نازنینت امشب شب عزیزیه مادر یه جورایی تولدته 6 سال گذشت از اون شب به یاد موندی لحظه لحظه اش یادمه حتی اضطرابش رو میتونم حس کنم توکل کردیم دعا کردیم دست به دامن مادر امام رضا شدم نجمه خاتون تو رو به جان پسرت تو رو به جان پاره ی تنت امشب شفاعت ما رو کن نگذار ناامید بشیم نگذار باز هم دلمون بشکنه رفتیم روی تخت دراز کشیدم دکتر سوالهاشو پرسید از تجربه های قبلیم بالاخره تموم شد "جنینتون سالمه و قلبش ضربان داره" وای خدای من شکرت مهربان من . . پسرم پاره ی تنم همه وجود من خدای دوست داشتنیمون ه...
نویسنده :
مامانی
22:17